من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

با سلام

در این پست می خواهم تصاویر ماه به ماه طاها که در 17 ام هرماه گرفته شده قرار دهم.

از بدو تولد تا 12 ماهگی


بدو تولد


طاها


یک ماهگی


دو ماهگی


سه ماهگیطاها با کلاه





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۴۷
ابراهیم لطفی

سلامی با ذوق فراوان و لبریز از سپاس از خالق یکتا

امروز سه شنبه 98/2/17 و اول ماه مبارک رمضان سالروز ولادت طاهاست.

طاهایم ، پسرم ، دلبندم تولدت مبارک.

ان شاءالله که سالیان سال با موفقیت پشت سر بگذاری.

از دیروز من و همسرم در تکاپوی برگزاری یک جشن تولد برای فرزندمان هستیم و چون مصادف شده با ماه رمضان مهمانان به صرف افطار دعوت شده اند.

پختن کیک تولد و ژله و تزئینات اتاق را دیروز انجام داده ایم . برای افطار هم خورش قیمه در نظر گرفته ایم و چون باتوجه به کارهای مانده و گهگاهی اذیتهای طاها قرار شد خورش را از بیرون و پلو را در خانه تهیه کنیم.

امروز هم ساعت کاری ما تا 4 بعداز ظهر اعلام شده که تابرسیم به طبس میشه 5:30 و اذان ساعت 19:40 می باشد.

****************

الان که می نویسم هجدهم است.

دیشب شب خوشی بود .

عصر که رسیدم خانه رفتم دنبال ریحانه و زهرا . با طاها وب بازی می کنند و طاها هم با آنها راحته و دیگه سراغ بابا و مامان را کمتر می گیره و ما با آسودگی خاطر آماده پذیرایی می شویم. خاله (ماد خانم) هم از صبح آمده بودند و کلی از کارها را به تنهایی انجام داده بودند. جای تشکر فراوان دارد.

پلو را دم کرده بودند و چایی ها آماده صرف .

اولین سفره افطاری چیده شد و کم کم مهمانان آمدند. بی بی حمید و دایی حمیدآقا هم امسال بودند.

یک نان پنیر و سبزی به همراه چایی و خرما در ماه رمضان خیلی می چسبد.




با ورود میهمانان و زمان اذان افطاری را شروع و به دنبال آن شام صرف شد.

به کمک دوقلوها میز تزئین شده و صندلی طاها به محل مشخص شده آورده شد و کیک و ژله و آهنگ تولد کودکانه پخش و مراسم آغاز شد.










۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۵۶
ابراهیم لطفی

سلام

امروز 11 اردیبهشت است و 6 روز دیگر سالروز ولادت طاهاست .

5 روز دیگه ماه مبارک رمضان آغاز می شه. یعنی تولد طاها دوم ماه رمضان است.

تصمیم گرفتیم ان شاءالله جشن تولد طاها و دعوتی افطاری ماه رمضانمان را همزمان برگزار نماییم. خانمم دوست داره کیک تولد را در خانه درست کند.

برای تزیین اتاق هم هنوز تصمیم قطعی نگرفتیم ولی بدون تزیین که نمی شه.

کادوهای تولد از طرف مامان و بابا هم خریداری کردیم اما الان نمیگم.

شنبه و یکشنبه که 14 و 15 ام است جلسه ای با مدیرعامل شرکت داریم و باید تهران باشم .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۵۸
ابراهیم لطفی

درود و بدرود

امروز سه شنبه دهم اردیبهشت است.

مدتی است که به خاطر فشار کاری و بازدیدهای که در سایت داشتیم و برنامه راه اندازی جزء به جزء پروژه فرصت ثبت اتفاقات جدید طاهای عزیزم را نداشتم.

در این مدت یک ماهه بارندگی های شدیدی در ایران شده بود که در برخی استانها سیل جاری شده بود . بارندگی هایی که در نیم قرن اخیر ایران بی سابقه بود . شمال کشور و غرب کشور سیل خانه را ویران کرده بود که تا کنون در حال تخلیه گل و لای و پاکسازی شهرها هستند.

بارندگی ها تالاب هایی که در سالهای گذشته خشک شده بود را احیا کرده بود و سد های کرخه و دز را برای اولین بار سرریز.

بارندگی ها به حدی بود که برای طبس هم اخطار سیل داده بودند . باریدن که آغاز شد ظرف یک ساعت خیابانها را آب فرا گرفته بود و در برخی مناطق طبس آب به درون مغازه ها راه یافته بود. جاده های مسیر عشق آباد و دیهوک و چندجای دیگه خراب شد و جاده معدن هم یک روز مسدود شد و ما تعطیل بودیم .

در این چند روز بارندگی ، هوا گرم و سرد میشد. بطوری که کولر خانه را سرویس و آماده استفاده کردم اما یکدفعه هوا سرد شد و دو سه روز بعد دوباره گرم و داغ . در همین حال و هوا طاها سرماخورده بود.

اولین سرماخوردگی را تجربه می کرد. سرفه های خیلی خشک و پشت سرهم داشت . دو سه شب تب کرد.

حدود 10 روز طول کشید تا بهتر شد و الان سرحال شده.

در این 10 روز خیلی بی حوصله و بهانه گیر شده بود . میل به غذا نداشت . میوه نمی خورد . پرتقال را تحویل نمی گرفت. از سر کار که به خونه می رسیدم می خواست بغلش کنم و راهش ببرم . با اسباب بازیهایش بازی نمیکرد. نگرانش بودیم با اینکه می دانستیم یه سرماخوردگی ساده است.

از دو سه روز پیش بهتر شده و برگشته به همون طاهای همیشگی بابایی.

چشمک زدن را یاد گرفته اما با دو چشم. بوس فرستادن به مامانش را خیلی با نمک یاد گرفته. یه بوس باصدا از فاصله های مختلف . از دیشب برای من هم بوس می فرستاد. هنوز موفق به گرفتن عکس از چشمک و بوسه هایش نشدم.

پسرم در کارهای خونه کمک مامانش هم میکنه. در جارو کردن با جارو دستی و جارو برقی در کنار جارو می ایستد و جارو را هل می دهد. با پارچه و دستمال و دستگیره و شلوار و هر چی دم دستش باشد گاز و کابینت و در و دیوار را تمیز می کند.

تازگی ها کنار گاز می ایستد و دستش را به روی گاز می رساند. خیلی خطری شده.

خدا حفظش کند.

دوستت داریم بابایی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۱۴
ابراهیم لطفی