من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

با سلام

امروز پنجشنبه 19 مهرماه 97 است.

دو روز است که طاها پنج ماهگی را پشت سر گذاشته و ششمین ماه تولدش یا بعبارتی نیم سالگی خودش را تجربه می کند.

ماه تازه ای از تجارب و تغییر حالتهایی در چهره طاها. ماهی که یواش یواش آغاز رویش دندانهایش است.

تصور طاها با دو دندان پیش زیباست. هرچند که بی دندانی نیز زیبایی دارد که جای خودش است.

دو سه روزی است که طاها پای خود را می گیرد. تجربه ای که تا حالا نداشته و انگار عضو جدیدی را از وجود خویش یافته است. پای چپش را می گیرد و مقابل صورت میاورد و اندکی به آن نگاه می کند و بعد به سمت دهانش برده و دو مک به شستش و انگشتای دیگرش می زدند و رها میکند و باز لحظه ای دیگر و تکرار حرکت قبل.

دیشب داداش کمیل به مراه زن داداش و حلیا و زن دایی برای اولین بار بعد تولد حلیا به هونه ما اومدن. یک دورهمی ساده و خوش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۰۹:۱۹
ابراهیم لطفی


باسلام و ادب

امروز 14 شهریور است و سه روز دیگه طاها وارد ششمین ماه تولدش خواهد شد.

5 ماه با طاهابودن . 5ماه بابا بودن . 5ماه لذت پدربودن بسیار زیباست. شوقی که طاها به خانواده داد و امیدی که به زندگیمان بخشید وصف ناپذیر است. درست است که در کنار این 5ماه بی خوابی هایی را بیشتر مادرش کشید اما وجود طاها همه را به رضایت تبدیل میکنه.

طاها جون ، دوستت داریم عاشقانه.

پسرمون یه اخلاقی داره و اون اینکه هنگام خوابش باید اطرافش آرام باشد. بدون حضور کسی که این آرامشش را بهم بریزد و این روحیه در بعضی مواقع اذیت کننده است البته بیشتر برای خودش .

دیشب خونه عمو آقارضا بودیم. وارد خانه که شدیم حس غریبی بود. اثاثیه جمع شده و آماده رفتن . رفتن به شاهرود. یک اثاث کشی برای زندگی تازه در شاهرود. احتمالا امروز راه می افتادند. بابا و عموحاج مهدی و عمو قاسم هم بودند. بابا در قسمت عضلات پشت کمرشان احساس درد شدیدی داشتند. با پماد ماساژشان دادم .

طاها قبل از اینکه بریم حریره بادام خورده بود و اونجا خوابید. بعد یه مدت بیدار شد و دوباره می خواست بخوابد که با سروصدا و همهمه میهمانان و بازیهای بچه ها و ... نتونست بخوابد و بهانه می گرفت . سر سفره هم نق میزند طفلکی. مامانش شام نخورد و طاها رو می خواست بخوابونه اما نمی خوابید. شامم که خوردم طاها رو گرفتم تا خانمم هم شامشو بخوره.

به هر حال نمی ذاشتن بخوابه. ما هم بعد شام برگشتیم خونه. به محض اینکه وارد خونه شدیم ، وروجک شروع کرد به خنده و مسخره بازی و حرف زدن با من و مامانش(به حساب خودش). یعنی اینقد پسرم خوش اخلاق شده بود که نگو. ما که ساعت 9:30 از خونه عمو اومیدیم بیرون تا ساعت 11شب برامون می خندید و بازیش گرفته بود.

پسر گلم آرامش را بیشتر دوست دارد تا محیط پر سروصدا.

طاها جون در حال حاضر امر امرتوست پسرم. بتاز منم هواتو دارم پسرم پشتتو خالی نمیکنم. بتاز گلکم بتاز.

قربون اون خنده های با نمکت بابایی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۱۱:۴۴
ابراهیم لطفی

سلام

امروز قصد دارم بنویسم از طاها. فرزندی که با آمدنش چراغ خانمان شده . امید زندگیمان شده. طاهایی که حالا لحظه ای از یادمان نمیره. پسری که خنده هاش ، گریه هاش، نق نق کردنش، نگاهش، حرکاتش، بغل کردنش، خوابیدنش، بیدار شدنش، صداهاش همه و همه جزئی از زندگی و وجودمان شده.

وقتی کنارش می شینم یه جور قشنگ نگام میکنه باهام مثلا حرف می زنه که دلم نمیاد بغلش نکنم.

وقتی صورتمو میبرم جلوی صورتش با دستها و انگشتان کوچکش صورتمو می گیره و تو چشام نگاه میکنه و محکم صورتمو فشار میده و بعضی وقتا میکشه طرف خودش. یه بار که صورتمو کشید طرف خودش شروع کرد به مکیدن صورتم لثه هاش می خارید. وقتی ولم کرد قرمز شده بود. سه چهار روزی همونجوری بود و همکارام بهم می خندیدند.

الان وقتی کسی پیش طاها نباشه الکی داد میزنه و تا نری کنارش ساکت نمیشه . خیلی ناقلا شده.

وقتی لباس می پوشم که برم بیرون یه جوری دست و پا می زنه و صدات می کنه که انگار میگه منم با خودت ببر.

از وقتی فرنی میخوره خوابش بیشتر شده. ظهر و شب بهتر می خوابه.

قربونش برم صبحانه و ناهار و شام غذاش آماده است یعنی مامانش قبل از اینکه طاها بیدارشه فرنی براش آماده میکنه.

دست مامانش درد نکنه که به فکر طاهاست.

در حال حاضر طاها بابابزرگها و مامان بزرگها و عمو و عمه و دایی و خاله خودش را میشناسه و براشون می خنده. بغل همه میره اگه میلش باشه ولی وقتی خوابش میاد تا بغل مامانش نباشه نمی خوابه حتی اگه بغل من باشه تا نره پیش مامانش نمی خوابه و نق نق می کنه و به قول مامانش آهنگ خواب خودشو می خونه. یه آهنگ مخصوص داره و هنگامی که خوابش میاد طاها با خودش زمزمه می کنه. عادت کرده قبل خواب چند دقیقه تو بغل من یا مامانش راهش ببریم و بعد روی پای فقط و فقط مامانش بخوابه.

محیط ساکت و آروم را بهتر می پسنده. هنگام خواب باید اطرافش ساکت و آرام باشه.

طاها جون، بابا خیلی دوست داره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۷ ، ۱۶:۱۲
ابراهیم لطفی