من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

با سلام

امروز دهم تیر ماه یک مطلب مهمی برایم جالب شد.

در گوگل سرچ می کردم . از روی کنجکاوی این مطلب را سرچ کردم :

" من و زندگی + طاها "


و نتیجه ای که دیدم در زیر گذاشتم.





خیلی جالب و جذاب است که وبلاگ و تصاویر طاها در گوگل جزء اولین هاست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۵۹
ابراهیم لطفی

با سلام

دوشنبه دهم تیرماه 98

چند وقتی است که طاهاجون گاز می گیرد و این اواخر بیشتر شده. دیروز همسرم خبر دندان جدید را داد. در واقع پنجمین دندان طاها. البته دندانها جفت جفت ظاهر می شوند بنابراین بهتر است بگویم سومین جفت از دندانهایش. خدا را شکر.


طاها دو عروسک پت و مت دارد که خیلی دورستشان دارد . از بین همه عوسکهایی که دارد فقط این دوتا را انتخاب کرده و بازی می کند.

آنها را روی صندلی خودش می نشاند . سوار بر تاب می کند . هنگام دوچرخه بازی حتما باید آنها را با خود سوار کند . وقتی پت و مت خسته شدند به من می دهد تا روی پایم بخوابانمشان. وقتی خوابیدند روی تشک بزارم و پتوی خودش را رویشان بیاندازم.

گاهی میوه و نان هم به آنها می دهد.

دو سه روز پیش به من می گفت بهشون جی جی بده. جالب بود برام آخه چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیایی داره برای خودش .


دیشب به آتلیه رفتیم تا از بین عکسهایی که چند وقت پیش از طاها گرفته بودیم را برای چاپ انتخاب کنیم. عکسهای زیبایی شده بود. همه را انتخاب کردیم. دوتا جهت چاپ روی شاسی و بقیه بصورت آلبوم.


طاهایی دوستت داریم دوتایی


هفتم تیرماه عمو حاج مهدی که به همراه زن عمو و مریم کربلا بودند ، برگشتند.


اینم یه بوس مشتی



من طاها دوتایی


اینم تماشای والیبال جام ملتها

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۸ ، ۰۷:۰۶
ابراهیم لطفی

با سلام و درود

امروز جمعه هفتم تیرماه 98


گاهی اوقات بزرگترها کودکان را بر اثر انجام بعضی کارهای اشتباه دعوا یا حتی کتک می زنند تا به خیال خود کودک را ادب یا تربیت کنند.

نمیدانم چرا به این نکته توجه نمی کنند که کودک که شخصا چیزی بلد نیست و همه رفتارهای خود را الگوبرداری می کند . منظورم این است که ذهن کودک شبیه یه دستگاه کپی است که هرچه بهش بدهی عینا تحویل می دهد. این تحویل دادن فقط مال همان لحظه نیست بلکه در زمانهای آینده نیز در موقعیت مشابه همان را انجام می دهد.

بنده این را در مورد طاها بیان می کنم :

هنگام توپ بازی با طاها ، خودم شخصا توپ را به دیوار می زنم و در برگشت توپ مجدد توپ را به دیوار می زنم. طاها میخندد و کیف می کند و من هم لذت می برم و با اشتیاق بیشتر این کار را انجام می دهم . هدف من توپ بازی است و با آگاهی از اینکه توپ خطری برای دیوار و شخص خودم و طاها ندارد. طاها این را الگوبرداری کرده و هرچه به دستش برسد را به دیوار می زند . پسرم به دیوار زدنرا از بابایش کپی برداری کرده. اما نمیداند که استکان و لیوان خطر دارد . حالا که اینکار را میکند متوجه شدم که در بازی کردن هم باید آینده و موارد احتیاطی دیگری را نیز مدنظر داشته باشم.

در حال حاضر رفتارهای زیر را انجام می دهد:

- صحبت کردن با تلفن همراه در حال راه رفتن.(من برای اینکه گوشی را ازمن نگیرد راه میروم)

- کلاه گذاشتن هنگام دوچرخه بازی

- اشیا مختلف را به دیوار می زند. کنترل تلویزیون ، توپ ، استکان و لیوان ، قاشق و چنگال و ...

- کلید و ریموت ماشین را به لباسش آویزان می کند

- عینک مرا برمیدارد و سعی می کند به چشم خودش بگذارد

- مثل من به پشتی تکیه می کند.

- هنگام اذان دنبال مهر می گردد و سجده می کند.

- از سر کار که به خانه می آیم میگه بغلم کن و به حیاط بریم و از گل یاس یکدانه گل میکند و به مادرش می دهد.

- هنگام خروج از خانه موی خود را با آبپاش خیس می کند و بعد شانه می زند.( با همان حال بچگی. منم کمکش می کنم.) از من آموخته.

- پس از غذا خوردن دستهایش را بلند کرده و الهی شکر می کند.

- از گیره زدن لباس شسته شده روی بندرخت یاد گرفته که به لباس گیره می زنند. و حالا گیره را به لباسهایی که تنش است میزنه. و گاهی به لباسی که تن من و مادرش هست نیز گیره می زنه. و وقتی گیره ها را باز می کنیم شکایت می کند.

خیلی خیلی بامزه ای طاهایی.

در ادامه چند عکس از طاها جون.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۸ ، ۰۷:۳۷
ابراهیم لطفی

با سلام

امروز اول تیرماه است. روز شنبه.

در ماه گذشته خرداد ماه پیشرفتهای حرکتی در طاها بوجود آمد که مارا سر ذوق آورد.

مهمترین آنها ، راه رفتن فرزندمان بود.

اکنون طاها راه می رود.

تا چندی پیش به کمک دیوار بلند میشد و بعد راه می رفت و از دیروز درجا بلند می شود و راه می رود.

با توپ خیلی زیبا بازی می کند . راه می رود و به توپ ضربه می زند. گاهی هم سرعش را تند می کند .

راه رفتنش دیدنی است قدم های کوچک و پشت سر هم با تکونهای باحال در بدن . اگه کسی ندونه تازه راه افتاده ، فکر میکنه داره می رقصه یا ادا در میاره. وقتی راه میره یهو درجا عقب گرد میکنه.


مورد دیگر اینکه پرتاب کردن توپ با دست را به خوبی و تقریبا دقیق انجام میدهد.


هنوز صحبت نمی کند ولی بعضی کلمات مثل آپه (آب) ، بابا ، عمه ، الله ، اکبر


یاد گرفته وقتی میریم بیرون از خانه باید لباس بپوشیم. الان هروقت دلش می خواد ببرمش تو کوچه یا بازار زیر پوشمو میگیره و می کشه یا لباس خودشو. با زبون بچگیش میگه لباس عوض کن بریم.


من یک کلاه لبه دار دارم که وقتی از خانه بیرون می روم سرم می گذارم حتی در ماشین که نشسته ام. وقتی درخانه هستم و طاها می خواهد دوچرخه (همان چهارچرخ) را راه ببرد کلاهم را سرش می گذارد. واقعا پدر و مادر الگوی رفتاری فرزند هستند.

یه رفتار خوب دیگه هم دارم انجام میدهم اینکه از سر کار که به خانه می آیم چند دقیقه ای کتاب میخوانم و برای طاها هم چندتا مجله و تقویم جیبی تهیه کردیم. جالب اینکه وقتی کتاب می خوانم تقویم خودش را به من می دهد که برایش بخوانم.

منم کتاب یا تقویم را باز می کنم و برایش قصه و شعر می خوانم یا این شعر را :

" طاها جون کتاب می خاد        کتاب و با کباب می خاد

 طاها جون قصه می خاد          قصه بی غصه می خاد "

 


خیلی بامزه ای بابایی.


چند تصویر از خرداد ماه


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۰۴
ابراهیم لطفی
با سلام
یکشنبه 19خرداد وقت آتلیه گرفته بودیم تا از طاها چند عکس زیبا و به یاد ماندنی بگیریم.

طاها هنوز با محیط آشنا نبود و از خانم عکاس هم خجالت می کشید. هرکار کردیم تا یه بار خوشگل بخنده محل نذاشت که نذاشت.
در حالات مختلف عکس گرفت . من هم با گوشی خودم عکس می گرفتم. الان عکسهایی که خودم گرفتم را پست می کنم.


هنگام عکس در وان ، طاها خیلی شیطونی می کرد. هرچی دوش وان را درست میکردیم دست میزد و می چرخوندش. فک کنم 15 عکس گرفت تا یکیش با درست دراومد.

امیدوارم عکسهایش که هنوز تحویل ما نداده یادگاری باشد برای جشن تولد 18 سالگی اش.

طاهایی دوستت داریم دوتایی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۲
ابراهیم لطفی
با سلام
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت            صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
امروزچهارشنبه  15 خرداد مصادف با عید سعید فطر است. خونه بابا بودیم .
علیرضا دوشنبه از یزد آمده بود. همان روزی که سرویس ون شرکت مانا که من و چند نفر از بچه ها هنگام رفتن به کارگاه لاستیک ترکاند و از جاده زد بیرون و سه مجروح و مصدوم بر جای گذاشت. و من زانوی چپ و دو دندان پیش از فک بالا دچار مصدومیت شد.

و اما طاها
چند روزی است که طاها دو سه قدمی راه می رود و امروز تعداد قدمهایش بیشتر شده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۰
ابراهیم لطفی

با سلام

دیشب شب بیست و سوم ماه رمضان ، آخرین شب قدر امسال بود.

تصمیم داشتیم به مسجد برویم . طاها ساعت های 9 خوابید و بعد نیم ساعت بیدارشد . شروع به بازی کرد ساعتهای 10 بود که دعای جوشن کبیر از تلویزیون پخش می شد. طاها با شنیدن دعا به سمت میز تلویزیون رفت و همانجا با تلویزیون حرف می زد و بازی می کرد . من و خانم هم عقب تر نشسته بودیم و به دعا گوش میدادیم. طاها که مدام وسیله ای را روی میز می گذاشت و بعد می انداخت و دوباره می نشست و برمی داشت و پا میشد و میگذاشت روی میز، یهو حین بلند شدن افتاد و با ضربه خورد به لبه میز و شروع به گریه کرد. پسرم چنان اشک می ریخت که مادرش هم اشک تو چشماش جمع شده بود. طاها در بغل مادر بود و من دنبال محل اصابت روی صورت طاها. بعد یک دقیقه محل اصابت با زخم شدن خود را نشان داد. کمی بالاتر از گوشه چشم و ابرو .


پسرم تا مدتی در بغل  و سر بر دوش مادرش گریه کرد . خدا را شکر که بدتر از این نشده بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۴
ابراهیم لطفی

بنام یاور برحق

السلام علیک یا امیرالمومنین یا علی ابن ابیطالب(ع)

امروز 21 ماه رمضان ، شهادت حضرت علی (ع) است.


با توجه به بازدیدهای چند روز قبل مدیرعامل کارفرمای پروژه و عدم رضایت وی از پیشرفت پروژه امروز را کاری اعلام کردند. و هم اکنون که ساعت 12 ظهر می باشد مشغول به تایپ مطلب می باشم.


چند رفتار از طاها که در مطالب قبل به آنها اشاره نکرده ام را اینک جداگانه ثبت می کنم.


یکی از رفتارهای طاها که در زمانهای خاص بروز می کند ، شنیدن صدای اذان ، قرآن و نماز خواندن است.

طاها در چند ماه اخیر یاد گرفته که بعضی اصوات متفاوت تر از صحبتها و صداهای دائمی و روزمره است.

طی ماههای گذشته یاد گرفته نماز خواندن و حرکات نماز ، با سایر رفتارها و حرکات فرق دارد.

هنگام تلاوت قرآن و شنیدن صدای اذان و دعا سرش را به چپ و راست حرکت میدهد و به قول خودمان به به می کند.

هنگام اذان به مهر لب طاقچه شاره می کند.

تا چند روز پیش مهر نماز را می خورد اما حالا بیشتر سر و صورتش را روی مهر می گذارد

مهر را روی زمین گذاشته و خم و گاهی دراز میکشد و سر و گاهی لبهایش رار روی آن می گذارد. در عالم خودش سجده می کند.


هنگام تعویض شبکه ای تلویزیون وقتی صدای قرائت قرآن می شنود اندکی مکث می کند و یه سری تکان می دهد و گوش می کند.

یک نرم افزار قرآنی هم در گوشی دارم که برای طاها نصب کرده ام . گوشی را که می بیند میگه برام بزار (با همان زبان خودش)


سه چهار روزی است که طاها اگه دستش را بگیری چند قدمی راه می رود. به راحتی مدتی روی پای خود بدون کمک اشیا ثابت می ایستد و بازی می کند.


پرت کردن وسایل را یاد گرفته ولی هنوز به درستی و دقیق این کار را انجام نمیدهد. گاهی توپ را پشت سرش می اندازد و گاهی رو به جلو.

با وسایل آشپزخانه به خوبی بازی می کند.

نام وسایلی که تا به حال دیده و لمس کرده را به خوبی می داند و اشیا را ازهم تشخیص می دهد.

اگر در اطرافش وسایل ریخته باشد ، نام هر کدام را که بگی به دستت می دهد.


رنگ ها را نمی شناسد. شاید هم هنوز زود است تا شناختن.

اندازه ها را هم هنوز نمی شناسد.


بازی قایم باشکش پیشزفت ویژه ای کرده. قبلا اسباب بازیهایش را پشت سرش قایم می کرد و بعد خودش می چرخید و پیدا می کرد ، اما حال زیر تشکش و بالش و پشت پشتی و زیر فرش قایم می کند.


خیلی بامزه و دوست داشتنی هتسی طاهایی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۵
ابراهیم لطفی

با سلام

در این پست می خواهم تصاویر ماه به ماه طاها که در 17 ام هرماه گرفته شده قرار دهم.

از بدو تولد تا 12 ماهگی


بدو تولد


طاها


یک ماهگی


دو ماهگی


سه ماهگیطاها با کلاه





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۴۷
ابراهیم لطفی

سلامی با ذوق فراوان و لبریز از سپاس از خالق یکتا

امروز سه شنبه 98/2/17 و اول ماه مبارک رمضان سالروز ولادت طاهاست.

طاهایم ، پسرم ، دلبندم تولدت مبارک.

ان شاءالله که سالیان سال با موفقیت پشت سر بگذاری.

از دیروز من و همسرم در تکاپوی برگزاری یک جشن تولد برای فرزندمان هستیم و چون مصادف شده با ماه رمضان مهمانان به صرف افطار دعوت شده اند.

پختن کیک تولد و ژله و تزئینات اتاق را دیروز انجام داده ایم . برای افطار هم خورش قیمه در نظر گرفته ایم و چون باتوجه به کارهای مانده و گهگاهی اذیتهای طاها قرار شد خورش را از بیرون و پلو را در خانه تهیه کنیم.

امروز هم ساعت کاری ما تا 4 بعداز ظهر اعلام شده که تابرسیم به طبس میشه 5:30 و اذان ساعت 19:40 می باشد.

****************

الان که می نویسم هجدهم است.

دیشب شب خوشی بود .

عصر که رسیدم خانه رفتم دنبال ریحانه و زهرا . با طاها وب بازی می کنند و طاها هم با آنها راحته و دیگه سراغ بابا و مامان را کمتر می گیره و ما با آسودگی خاطر آماده پذیرایی می شویم. خاله (ماد خانم) هم از صبح آمده بودند و کلی از کارها را به تنهایی انجام داده بودند. جای تشکر فراوان دارد.

پلو را دم کرده بودند و چایی ها آماده صرف .

اولین سفره افطاری چیده شد و کم کم مهمانان آمدند. بی بی حمید و دایی حمیدآقا هم امسال بودند.

یک نان پنیر و سبزی به همراه چایی و خرما در ماه رمضان خیلی می چسبد.




با ورود میهمانان و زمان اذان افطاری را شروع و به دنبال آن شام صرف شد.

به کمک دوقلوها میز تزئین شده و صندلی طاها به محل مشخص شده آورده شد و کیک و ژله و آهنگ تولد کودکانه پخش و مراسم آغاز شد.










۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۵۶
ابراهیم لطفی