من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

13 مرداد

شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۲۷ ب.ظ

با سلام

دیروز خونه بابا بودیم. کمیل و عمو حاج مهدی و مسعود هم بودند.

روز خوبی بود.

طاها هم پسر خوبی بود . چشمش که به عمه هاش افتاد می خندید.

افراد دور و برش رو می شناسه. براشون گاهی می خنده .

مدتی هست که دوست داره بنشینه. البته روی پای کسی .

چند شب هم هست که تابغلش نکنی و راهش نبری نمی خوابه. اون هم فقط مامانش.

عکس زیر طاها با اولین کلاه لبه دارش.

طاها با کلاه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۱۳
ابراهیم لطفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی