من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

کشف خنده

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۵۰ ق.ظ
با عرض سلام و ادب و دولت فضل و کرم
روزها آنچنان تند می گذرند و برخی برنامه ها پشت سرهم ردیف می شوند که فرصت نوشتن را ازما می گیرند. امروز یکشنبه 10 تیرماه 97 است
نگارش را از روز پنجشنبه گذشته هفتم تیر آغاز می کنم.
مدتی بود که می خواستیم سقف زیرزمین خونه رو بریزیم. قراردادی که بسته بودیم تاریخ تحویل را 24 اردیبهشت عنوان کرده بود اما به دلایل مختلف و خلف وعده ها پنجشبنه بتن ریزی سقف انجام شد.
یک سقف 135 متری برام یازده و نیم میلیون آب خورد.
از پنجشنبه از سر کار که میرسم خونه با دوقلوها میریم آب دادن سقف. صبح ها کمیل آب میده . واقعا دست همشون درد نکنه.
دیشب پس از اینکه از سر زمین اومدم خونه ساعت 9 و نیم شده بود، نشستم با طاها بازی کردن. پسرم در عالم خودش وقتی باهاش حرف می زنم جواب میده .
بهش می گم دلم برات تنگ شده ، با یه نگاه گیرایی لباشو گرد می کنه و میگه هاااااااا. میگم مامانی اذیتت کرد باز با همون حالت میگه هاااااا. خیلی باحاله . یه یک ربعی باهم درد دل میکنیم پسرم همشو گوش میده و میگه هااااااا.
تازه دیشب کشف کردم وقتی دستاشو بگیرم و با مشتای کوچولوش تندتند به صورتم بزنم از ته دل می خنده . خیلی قشنگ می خنده. یه احساس خیلی قشنگی داره . انگار همه خستگی روزانه رو فراموش می کنم.
از طاها عکس جدید ندارم از خونه می ذارم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۱۰
ابراهیم لطفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی