من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

با سلام خدمت همه

امروز دومین پنجشنبه دومین ماه آخرین فصل سال است.(97/11/11)

به عبارتی تولد ریحانه می باشد. و فردا 12 بهمن سالروز ورود امام خمینی(ره) به ایران.

تولد خواهرم را به همه تبریک می گویم. الان ریحانه یزد است . دیشب بابا به اتفاق خانواده رفتند یزد تا ماشین خود را که داداش علیرضا تحویل گرفته بود را بیاورند. یک ال نود اتومات.

و اما طاها...

پسر زرنگ بابا چند روزی است که در تلاش است تا با کمک در پشتی و دیوار و هر جسمی که بتواند دستهای خود را بر روی آن بگذارد ، بایستد. البته هنوز روی زانو بلند می شود و هرچی که روی لبه پشتی باشد برمی دارد.

از ترس افتادن و اصبت سر و صورت به لبه های تیز قرنیز دیوار و گوشه کمد و ... دورتا دور خانه را با پشتی چیده ایم.

خیلی علاقه به توپ بازی دارد و بیشتر اوقات بیداری بعد از چنگ انداختن به صورت بابا و مامان و خالی کردن حس دلتنگی خود با توپ بازی می کند. اوایل با دست به توپ می زد و چهاردسته پایی دنبال توپ می رفت و اما حالا توپ را با دو دست می گیرد و خود را روی آن می اندازد و توپ قلت می خورد و به دنبال آن طاها هم قلت می خورد و توپ از دستش ول شده و دوباره به دنبال توپ و پریدن رو آن و قلت خوردن.


دوستت دارم پسر عزیزم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۰۵
ابراهیم لطفی

با سلام

امروز تصمیم بر آن گرفتم تا تصاویر جا مانده از طاها را بگذارم.

این شما و این پسرم طاها.

طاهایی دوستت داره بابایی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۵۳
ابراهیم لطفی

امروز یکشنبه سی ام دیماه ، آخرین روز اولین ماه آخرین فصل سال می باشد.(چه تیکه ادبی شد. ایول به خودم)

امروز روز خوبی است . همینک سر کار می باشم که خانمم خبر داد که طاها برای اولین بار خودش به چهاردسته پایی وارد آشپزخانه شده. جالبی خبرش این جاست که پسر دلبندمون توانسته از پله بالا بره. البته پله ای به ارتفاع حدود 15 سانت.

تا دیروز می رفت جلوی آشپزخانه و به پله که می رسید بر می گشت. و حالا از پله عبور کرده.

 

صبح امروز دیوار چینی طبقه همکف خانه را شروع کردیم.

)یک کامیون5000 آجر گری بشرویه به قیمت 900هزار تومان و یک کیسه سیمان قایین 11هزار تومان(

امیدوارم تا قبل سال سقف را هم اجرا کنیم.

امید به خدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۱۱:۳۲
ابراهیم لطفی
با سلام و عرض ادب
17 دیماه 97 مصادف با اغاز نهمین ماه زندگی طاها جونم و آغاز چهار دسته پایی کردن قشنگ طاها پسر گلم به خودم و مادرش و خودش و پدربزرگها و مادربزرگ و همه تبریک عرض می نمایم.

طاها به راحتی با چهاردسته پایی حرکت میکند.
از این به بعد بازمزگی های ریخت و پاش و رو سفره رفتن و ازاین اتاق و آشپزخونه و زیر کابینت و پشت یخچال و .... وای چه با حاله . خدایا شکرت شکرت شکرت.
 فیلم ازش دارم اما حجمش بالاست و قبول نمیکنه .
15دیماه هم پسر خاله طاها دنیا آمد و هم اکنون خانمم رفته بشرویه و من جمعه خواهم رفت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۳
ابراهیم لطفی

با سلام

امروز دوشنبه ده دی می باشد.

و امام طاها...

پسر گلم از عصر روز گذشته 9دی ، شروع به چهاردسته پایی دسته پا شکسته کرده است. بطوریکه دو قدم میاد جلو و سومین قدم با صورت میره زمین. دوباره دوقدم جلو و سومی رو زمین. در صورتی که وسیله جذابی ببیند یا سفره ای پهن شود با سرعت دومتر در 5ثانیه  خود را به آن می رساند.


خیلی خوشحالم پسرم خیلی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۱۵:۴۸
ابراهیم لطفی

با سلام و ادب و احترام.

از قدیم گفتن "جوجه هارو آخر پاییز می شمارند"

 و فردا جمعه 30 آذر ماه 97 آخر پاییز است. پاییزی که مثل همیشه نبود. گرمتر از سردترش بود. فصلی که شاید در مجموع 10 روز سرد داشت. به هر حال هرچه بود گذشت و فرداشب شب یلداست. اولین شب یلدایی که با طاهاییمو اولیش شب یلدای طاها. پاییز گذشت باطاها هم گذشت . پاییزی که هر روزش برای ما تازگی داشت هر روزش طاهایی بود که با پیشرفت حرکاتش ، اعمالش ، خنده هاش و گریه هاش ، با شکلک در آوردنش ما رو می خندوند. در پاییز به دست گردیدن و غلط زدن آموخت. آموخت که بیرونی هم هست جز اون اتاقی که در آن است. حیاطی هست کوچه ای هست دختربچه های همسایه ها هست.

آموخت که سینه خیز برود . اول دنده عقب می رفت و از دیروز به جلو خیز برمیدارد. می خزد و می خندد. میخزد و گوشه سفره رامی گیرد و به سمت خودش می کشد. خیلی خوشحالم خیلی.


دوستت داریم بابایی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۷ ، ۱۰:۰۴
ابراهیم لطفی

با سلام

امروز سه شنبه 27 آذر است.

از اول هفته لثه پایینی طاها برجسته شده بود و او را اذیت می کرد. بیشتر بی قرار بود و برخلاف عرف نه ابریزش از دهان داشت نه تب نه اسهال ولی اولین دندانش دیروز لثه را شکافت و سرزد.


طاها جون تولد اولین دندانت مبارک. لثه پایین دندان پیش سمت راست طاها.


دیگه جرئت نمیکنم انگشت در دهانش بگذارم . چنان فشار میده که نگو. هنوز شدید می خاره.

 خواست چند عکس بگیرم اما گوشی رو می گیره یا دهانش رو باز نمیکنه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۵:۱۷
ابراهیم لطفی

با سلام و احترام

امروز چهارشنبه 21 آذر ماه است.

مدت دو هفته ای شد که سیستم کامپیوترم مشکل داشت و امکان یادداشت نداشتم.

طاها از یادداشت قبلی بازیگوش تر و بهانه گیر تر شده.

نزدیک یک ماه می شود که خانم عزیزم به خاطر بهانه گیریهای طاها ناهار نون پنیر یا حلواارده و اگه طاها خواب باشه نیمرو می خوره.

طاهای بابا یادت باشه که با مامان چه میکنی.

بهانه گیریهایش مربوط به اقتضای سنش است . در این دوران کودک احساس می کند که اگرمادر از کنارش برخیزد ، او را ترک خواهد کرد. حتی اگر صدای او را بشنود.

زیاد تو رورووک بند نمیشه. خارش لثه هایش بیشتر شده و عروسک و لثه کش و هرچی دستش باشه با یه فشار مضاعفی به لثه هاش میکشه که صدای قریچ قریچ عروسک و ... درمیاد.

در حال حاضر به بغل می غلتد و دور خانه را اگر میلش باشد می چرخد و اگه خورده نانی یا دانه برنجی و هرچی ببیند با انگشتش بازی می کند اما هنوز قدرت گرفتن دقیق با دو انگشت و در دهان گذاشتن ندارد.

دیشب خونه کمیل بودیم. یک جغجه به دست گرفته بود که با تکان دادن صدای جالبی می داد. طاها هربار که تکان می داد از ته دل کلی می خندید. خیلی بامزه بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
ابراهیم لطفی

با سلام

روزها چنان با شتاب می گذرد که فرصت یادداشت مطالب جدید را پیدا نمی کنی.

امروز 27 آبان است.

طاها یک ماهی می شود که شروع به برگشتن روی شکم می کند. گاهی موفق میشد و گاهی کمکش می کردیم.

در حال حاضر به راحتی برمی گردد و باز به حالت قبل می رود.

غذایش یا شیرش که می خورد پس از لحظه ای می گردد و عارق می زند و ما هرهر میخندیم. خیلی بامزه و شیرین است.

من دو انگشتر به انگشت دارم که هر وقت کنار طاها می نشینم دست مرا می گیرد و با انگشتهایم بازی می کند. جمعه قبل از دستم در آوردم و تا دیشب (2 روز) دستم نکردم. متوجه شدم که طاها دیگه دستامو نمیگیره و هر چی بهش نزدیک می کنم ، دستامو پس میزنه رفتم و انگشتر ها را دستم کردم و برگشتم با کمال تعجب دیدم تا کنارش نشستم دستاشو دراز کرد و دستمو گرفت و شروع به بازی با انگشتام کرد.

خارش لثه هاش شدت گرفته و تا حد گاز گرفتن اشیایی که به دهانش میبرد رسیده. بیشتر دوست دارد انگشتهای من یا مامانش را در دهان بگذارد و لثه هایش را بخواراند و گاهی محکم فشار می دهد.

در طول روز خواب کم و سبکی دارد. 2ساعت بیداراست و نیم ساعت خواب.

اگر کنارش نباشیم جیغ می زند .

کنارش هم که هستیم باید باهاش حرف بزنیم و نگاهش کنیم. اگه یک دقیقه نگاهش نکنیم صدامون می کنه اونم با صداهایی شبیه هوی ، اوهوی، سرفه الکی که هر دفعه صداشو بالاتر می بره تا نگاهش کنی بعدش برات می خنده.

با مزه بابا، دوستت دارم خیلی زیاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۷
ابراهیم لطفی

سلام

امروز یکشنبه بیستم آبان ماه است .

پنجشنبه گذشته 17 آبان ماه مصادف با چهل و هشتم(شهادت امام رضا ع) بود و اتمام 6 ماهگی طاها.

شنبه (دیروز) بخاطر طاها و واکسناسیون او مرخصی گرفته بودم.

طاها 8.5 کیلوگرم بود . زمان زدن واکسن یه دادی کشید و شروع به گریه کرد ولی زود ساکت شد.

عصر دیروز یه کم ناآرام بود.

بابایی دوستت داره طاهاجون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۷ ، ۰۹:۲۳
ابراهیم لطفی