من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

من و زندگی

روزهایی است از عمر که ثبتش تجربه است

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

قبل از این فرصتی پیش نیامد تا بگم .

چند هفته بعد از تولد طاها جام جهانی فوتبال 2018 در روسیه آغاز شد. یعنی طاها اولین دوره جام جهانی فوتبال خود را تجربه می کنه.

جامی که ایران به همراه مراکش ، پرتقال و اسپانیا هم گروه است.

بازی ایران و مراکش با برد ایران با یک گل همراه بود. پرتقال و اسپانیا با نتیجه 3 به تساوی رسیدند. در دیگر بازی ایران با اسپانیا یک گل خوردیم و باختیم. امشب نیز ساعت 10:30 بازی ایران با پرتقال شروع می شود.

بازی پرتقال با مراکش با برد پرتقال تمام شد.

در حال حاضر پرتقال و اسپانیا با 4 امتیاز اول و دوم گروهند. اگر ایران امشب پیروز شود به مرحله بعد صعود می کند و اگر مساوی کند بستگی به بازی اسپانیا و مراکش و تعداد گلهای زده دارد.

دیشب هم بازی ژاپن و سنگال را به همراه طاها تماشا میکردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۷ ، ۰۷:۱۶
ابراهیم لطفی

تیر ماه آغاز شد و گرمایی که امسال از فروردین ماه طبس را فراگرفته بود تشدید شده است.

کولرهای آبی جوابگو نیست.

شنبه دوم تیر که از سرکار برگشتم تصمیم گرفتیم به امامزاده برویم. طاها برای اولین بار بود که وارد امامزاده می شد.

دقیقا در 45 روزگی خود . وارد که شدیم نماز دوم را می خواندند به نماز نرسیدیم. نیم ساعتی بودیم و نمازی و زیارتی و بعد کوبیده ای و برگشتیم خونه.

زیارت قبول پسرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۷ ، ۰۶:۵۸
ابراهیم لطفی

با سلام و ادب و احترام

امروز که مشغول ثبت و نوشتن می باشم شنبه 2 تیرماه 97 است.

پنجشنبه گذشته که 45 روزگی طاها بود تصمیم گرفتیم جشن کوچکی به مناسبت ختنه سوران طاها بگیریم.

طاها پس از ختنه دو روزی بی قراری و آه و ناله کرد و پس از آن آرامتر از گذشته شد. دیگه درد نمیکشه و خیلی راحت تر می خوابه.

به هر حال پنجشنبه فامیل را دعوت گرفتیم . بابا و کمیل و پدرخانم و دایی و خاله طاها که البته دایی طاها سرکار بودند و خاله طاها هم قبول نکردند. عمو آقارضا و ابوالفضل عمو آمدند. عمو حاج مهدی می خواستند به بشرویه بروند و نیامدند.

خانم عزیزم به همراه مادرشان خانه را آماده و تزیین کرده بودند. من که ساعت 7 عصر رسیدم خانه فقط بادکنک ها مانده بود که باد کنیم. شام هم چلو مرغ داشتیم . بعد اذان مغرب مهمانان آمدند. بابا خیلی خسته به نظر می آمدند . 2قلوها هم اردوی خرو بودند و با اینکه خسته بودند کل پذیرایی ها را انجام دادند و زودتر از همه رفتند.

زینب ابوالفضل عمو وقتی آمد یک کادو دستش بود که به من داد و بعد بریدن کیک رفت کادو رو آورد و گفت باز کنید ببینم چی براتون آوردم. ریحانه و زهرا باز کردند. یک لاک پشت موزیکال بود. زینب گفت روشن کنم ببینم کار می کنه. داداش کمیل هم یک ماشین کنترلی معروف به ماشین دیوانه آورده بود. بقیه پول داده بودند. دست همگی درد نکنه خدا قوت دلاور.

شب خوب و خوشی بود. میهمانان که رفتند طاها یواش یواش خوابش می برد . یه کم نق نق کرد تا خوابید. خدا را شکر تا صبح فقط دوبار برای شیر بیدار شد .

فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۰۸:۵۲
ابراهیم لطفی

سلام

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت                 صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

جمعه گذشته 25 خرداد ، مصادف شد با عید سعید فطر.

شنبه 26 خرداد طاها چهل روزه شد.

از چندین شب پیش بی قراری های طاها بیشتر شده بود .آزمایش ادرار خوب بود و مشکل خاصی نداشت.

گریه و جیغ های طاها که ما را هم بی تاب می کرد و هرچه میکردیم آرام نمی شد ، ما را بر آن داشت که برای ختنه اقدام کنیم. برای روز آن تصمیم خاصی نداشتیم و فقط محض پرس و جو از شرایط ختنه به یکی از دوستان تماس گرفتم تا اگر در دارالشفا این کار را انجام می دهند نوبت بگیریم.

طرف گفت در دارالشفا انجام نمیشه و فقط در بیمارستان انجام می دن. گرفتن نوبت بصورت تلفنی از جراح مکافات داره و معلوم نیست کی نوبت بدن تا بریم ویزیت و بعدش جراح یه روزی نوبت بده تا بریم بیمارستان.

طرف گفت یه راه دیگه هم هست و اون اینکه در خانه ختنه کنیم. چند نفر پرستار و تکنسین هستند که در خانه انجام میدهند. تلفن یکی را داد و گفت هماهنگ کنم.

تماس گرفتم و گفت فردا صبح اگه وقتم خالی بود ساعتهای 10 تماس میگیرم.

صبح شنبه که من هم تعطیل بودم و می تونستم دست کمک باشم ساعت نه و نیم دوباره چندبار تماس گرفتم ولی جواب نداد. گفتم شاید وقت نداشته که یهو یه ربع به نه زنگ زد و گفت دارم میام و اومد و طاها را ختنه کرد و رفت.

اصلا فکرش را هم نمی کردم به این سرعت انجام بشه. من که نه به بابا گفته بودم و نه به کسی . یهویی اومد و برید و دوخت و رفت. من حین ختنه پاهای طاها را گرفته بودم ، همینکه تمام شد ضعف کردم و با آب قند سرحال شدم . یک ضعف شدیدی که تا حالا اینطور نشده بودم.

حالم که بهتر شد با بابا تماس گرفتم . عشق آباد بودند جریان را بهشون گفتم از دستم ناراحت شدن که قبل از اینکار باید مشورت و اطلاع می دادم نه بعد از ختنه. حق داشتند و حق داشتند و حق داشتند." پدر مرا ببخشید" فقط قصد پرس و جو و گرفتن نوبت بود .

خدا را شکر بعد از ختنه طاها هنگام ادرار آرام آرام است. اصلا خودش هم متوجه نمیشه ادرار می کنه یا نه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۵۴
ابراهیم لطفی

دیروز طاها پسر سرحالی نبود. به گفته مامانش یه دل سیر نخوابید. جواب آزمایشش هم امروز  آماده میشه.

همیشه بعد رفتن به حمام راحت حدود 2 ساعت می خوابید و بیدار میشد و شیر میخورد و باز می خوابید اما عصر دیروز بعد حمام نیم چرت بود و خواب درستی نکرد . افطاری خونه بابا بودیم تو ماشین خوابید و تا مدتی خونه بابا هم خواب بود. وقتی به خونه برگشتیم نق نق کنان غرغر زنان گریه کنان شد نمی دانید چه ها شد. یه کم تخم گشنیز و شوید دم دم کنان شیشه کنان طاها خوران شد . نیم ساعت آرام شد.

ساعت 11 هنگامی که سرم روی بالش گذاشتیم کم کم و یواش یواش وقتی طاها حس کرد می خوام بخوابم یهو جیغ زنان ناله کنان داد و فغان و بی امان و بی امان خوابم پران شد دل نگران شد. هرچه توان داشت مامان آروم نشد ای امان.

زجا بجستم ناگهان طاها گرفتم از مامان. او را کشیدم به بغل بدو بگفتم ای پسر گریه تمام کن تاج سر یهو چی شد که اینجوری خوابم پروندی بدجوری. در آغوشش کشیدم دلبری کردم براش ، نازکشیدم من ازش بوسه زدم بر دست و پاش خواندم برایش لالایی قصه سخن و پیش پیشی. دیدم دگر حرف ندارم ، چیزی زبر یاد ندارم دادم شعار و حرف زشت بر اوباما و آنچه کِشت گور به گورش کردم چوب هم به ...کردم

طاها را نگو مشتش بسته و گره کرده سر را به آرامی رو شانه ام برده چشمهای زیبایش خسته شده بسته گویا که گرد خواب بر پیکرش بنشسته.

آخرش با نیم ساعت راهپیمایی و کلی شعار به آمریکا و ترامپ و اوباما و درود بر خمینی طاها خوابید . تازه متوجه شدم پسرم ازاینکه  در روز قدس حضور نداشته ناراحت است.

ساعت 12:15 دوباره یهویی جیغ زنان گریه کنان خوابم پران شد دل نگران شد. هیچی دیگه هرچی مامانش راهش برد و لالایی خوند ساکت نشد که نشد.

به ناچار دورباره برخاستم از جا و کشیدم به آغوش گلم طاها و باز مرگ به امریکا و ترامپ و اوباما. چه زود گشت ساکت و آرام به بر آغوش بابا و نیم ساعت دیگر بپیماییدیم و گز کردیم و شعار دادیم و لعن و نفرین به هرچه عدو و خر او و پالان خر او و به جان کری و مکری و آدم پست و جری و رذل و خری هست . طاها گوش میکرد و آروم خوابید. گل پسرم از اینکه در راهپیمایی قبلی خوابش برده بود و نتونسته بود وظیفه شرعی و اخلاقی اش رو به اتمام برسونه بیدار شده بود و ادای دین نذاشته بود بخوابد.

قربونش برم که اینقدر انقلابی و بسیجیه. میخوام عصر امروز ببرمش پایگاه بسیج و عضو فعالش کنن.

نسل چهارم انقلاب از نسل اولش انقلابی ترند. اگه طاها زمان انقلاب دنیا اومده بود الان ما تو کرانه رود اردن در فلسطین خونه داشتیم. یعنی اسرائیل نابود شده بود نخندید راست میگم.

تازه تصمیم دارم عصر امروز قبل از اینکه بریم خونه اکبرآقا یه راه پیمایی دیگه با طاها انجام بدیم تا پسرم نصف شب احساس ادای دین نداشته باشه.

اینم عکس طاها در 22 خرداد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۴۱
ابراهیم لطفی

یکشنبه 20 خرداد 97 طاها 33 روزه

دیشب خونه آقاباوفا بودیم . علی آقا هم بودند.

طاها گاهی بی قراری می کنه . اکثرا هنگام ادرار کردن . امروز آزمایش ادرار دارد.

طاها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۰۷:۰۲
ابراهیم لطفی

دیشب 19خرداد خانه داداش کمیل بودیم. ما و بابا.

شب خوبی بود مخصوصا قسمت پخت برنجها که کار من بود. خیلی خوشمزه شده بود و اصلا نیاز به جویدن نداشت. طاها آخر شب بی قراری و گریه می کرد. دیروز صبح که طاها را برای قد و وزن به مرکز بهداشت برده بودند دکتر برایش آزمایش عفونت ادرار نوشته بود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۷ ، ۰۷:۳۱
ابراهیم لطفی
دوسه شبه که طاها بی قراری می کنه. حدود ساعت 12 شب تا 3 بامداد گریه میکنه. از روز پنجشنبه (2روز قبل)فاطمه و طاها را بردم خونه آقاباوفا تا دست تنها نباشه.
همه میگن کولیکه و تا حدود 3 ماهگی طبیعیه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۰۶:۵۰
ابراهیم لطفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۱۹
ابراهیم لطفی

14 خرداد ، 19 ماه رمضان و 27 روزگی طاها . افطار خانه عمو حاج مهدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۱۰
ابراهیم لطفی