13 مرداد
شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۲۷ ب.ظ
با سلام
دیروز خونه بابا بودیم. کمیل و عمو حاج مهدی و مسعود هم بودند.
روز خوبی بود.
طاها هم پسر خوبی بود . چشمش که به عمه هاش افتاد می خندید.
افراد دور و برش رو می شناسه. براشون گاهی می خنده .
مدتی هست که دوست داره بنشینه. البته روی پای کسی .
چند شب هم هست که تابغلش نکنی و راهش نبری نمی خوابه. اون هم فقط مامانش.
عکس زیر طاها با اولین کلاه لبه دارش.
۹۷/۰۵/۱۳